مرگ دکتر


کاش از صبح سحر، خِشتک ما آبی بود
آسمان سبز و دو چشمان سگت، گاوی بود

* نور به قبرت بباره، نیستی ببینی اخوی چه بخور بخوری به راه انداخته

۱ نظر:

  1. این شعر منو یاد این قصیده انداخت:
    ...و حصار تنهاییم را شکستی، زیر ثم هایت...

    پاسخحذف